جدول جو
جدول جو

معنی تفضیل بردن - جستجوی لغت در جدول جو

تفضیل بردن
(بِ)
افزونی یافتن. برتری یافتن. مزیت بردن:
به آب و رنگ تیغش برده تفضیل
چو نیلوفر هم از دجله هم از نیل.
نظامی.
رجوع به تفضیل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِهْ اُ)
سیاهه کردن. نوشتن. بقلم درآوردن: به اختیار بقلعۀ غزنه رفت و به حبس رضا داد و اسباب تجمل تفصیل کرد و به سلطان فرستاد. سلطان از این حرکت در خشم شد و او را به جنایت خرابی ولایت... مؤاخذه کرد. (ترجمه تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 360).
بعد از این ای یار اگر تفصیل هشیاران کنی
گر در آنجا نام من بینی قلم در سر زنش.
سعدی
لغت نامه دهخدا
(بِ)
لطف کردن. احسان کردن. نیکویی کردن:
احسان چرا کنی و تفضل بجای آنک
فردا به روز جنگ و جفا برکشی حسام.
ناصرخسرو.
سبک باش ای نسیم صبحگاهی
تفضل کن بدان فرصت که خواهی.
نظامی.
رجوع به تفضل شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تحلیل بردن
تصویر تحلیل بردن
گواریدن گواردن هضم کردن (غذا) گواریدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تفضل کردن
تصویر تفضل کردن
کهنواختن مهربانی کردن لطف کردن
فرهنگ لغت هوشیار
گواریدن، هضم کردن، از بین بردن، فرسودن
فرهنگ واژه مترادف متضاد
احسان کردن، عنایت کردن، لطف کردن، مرحمت کردن، نیکی کردن، مهربانی ورزیدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد